shit

متن مرتبط با «شنبه» در سایت shit نوشته شده است

های خیال پنج شنبه

  • قرار بود صبح با نینا بریم بیرون و عصر با فرشت و بنفشه بریم استخر  الان منم و یه لیوان او ار اس و بابائی که نیمه هوشیاره  ,های,خیال,پنج,شنبه ...ادامه مطلب

  • این روزها/ دوشنبه

  • +روزهای مراسم و عزاداری گذشته الان تو خونه خودمونیم و هر کس مشغول کار خودش با حس و غمش یا شاید بی خیالی اش اما داستان تازه برای بابا شروع شده هر چند ساعت یک بار می پرسه اسماعیل چطور مُرد؟ مگه می شه ؟ و فک می کنم این داستان ادامه داشته باشه کماکان.+کاری از دستم بر نمی آید صبح ها روی مامان را می بوسم و بعد بابا. هی بغلش میگیرم و شوخی. گاهی تنها کاری که از دست آدم بر می آد آغوش است و نوازش.+ خودم رو کنترل می کنم. سعی می کنم با زندگی مثل فصل های سال برخورد کنم. بهاری که کسی بود و زمستانی که کسی نبود. سعی می کنم بر غم غلبه کنم و با فصل های نبودن ها آشتی کنم و قدر فصل بودن ها را بدانم.باید گذشت از غم و خوشی. باید گذشت. ماندن جایز نیست. + توقعم از آدمهای دور و برم بالاست. دوست دارم قوی باشند. دوست دارم نلرزند. دوست دارم راه درست را بروند. اما دوست داشتن من هیچ تاثیری در زندگی و تصمیم گیری هاشون نداره متاسفانه کماکان تکرار ترس و درماندگی راستش فک می کنم این دردی که پیچیده به ما، این ترسی که پیچیده به او تمامی ندارد. تا ابد هست با این خط مشی که در پیش گرفته .اما مگه آدمها تا ابد باقی می مونند , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها