موندم چطور می تونی پاتو بگذاری تو این خونه ؟ اما یادت نره عضو این خانواده نبودی و نخواهی شد . , ...ادامه مطلب
چشماش مهربونه، خنده اش دل دل دل اما بین این چشا و خنده ها یه حسی هی جووونه میزنه که نکنه از من بگیرنش نکنه نکنه ؟؟؟؟؟؟؟ , ...ادامه مطلب
همیشه گفتم من آدم روز و ماه و سالگرد نیستم اما چه کنم که روزگار بهم ثابت کرده هر بار که زمین دور خورشید می گرده، هر سال و هر سال و هر سال تو روزای خاص با نشونه هاش میاد شونه هامو تکون می دهدیروز از , ...ادامه مطلب
از رنج خانواده های مبتلا به سرطان بستری در بخش خون و آنکولوژی بیمارستان کودکان می توان داستان ها نوشت و به عنوان کسی که در این بخش کار می کنه حتی دو روز در هفته و کارش ارائه خدمات ه تصمیم گرفتم کمی روشنگری کنم در حیطه این بخش و رنج ها و مرگ های که همیشه با خودم می گویم می تواند اتفاق نیفتند .بخش خ,فریاد,نیست ...ادامه مطلب
گرگ هاری شده ام هرزه پوی و دله دو . شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز می دوم ، برده ز هر باد گرو چشمهایم چو دو کانون شرار صف تاریکی شب را شکند همه بی رحمی و فرمان فرار… گرگ هاری شده ام! خون مرا ، ظلمت زهر کرده چون شعله ی چشم تو سیاه تو چه آسوده و بی باک خرامی به برم آه... ، می ترسم ، آه... آه , ...ادامه مطلب