با شلوار لی عروسی میرویم

ساخت وبلاگ


+مامان برا کاری بیرون رفته بود و بابا تمام مدتی که مامان بیرون بود هر یک ربع می رفت تو حیاط که ببینه مامان برگشته یا نه! یکهو فک کردم دیدم چقد وابسطه اش ه حتی دل بسته اش. یه لحظه ترسیدم از روزی که بابا مامان رو نداشته باشه. تا به امروز از این سمت به قضیه نگاه نکرده بودم.


+پرو من می باشم که به آقای داماد مسیج میدهم که من عروسی زنونه نمی آیم اما شام می آیم! تازه امروز یادم افتاده که اصلن من شاید برا شام دعوت نبوده ام و خودم را چپاندم برای مهمانی شام ...
بلی تا چند ساعت دیگر راهی مهمانی شام هستیم با یک عدد کفش پاشنه بلند که روش پاپیون ه و شلوار لی و بارونی خیلی کوتاه ... تمام تلاشم برای یک مهمانی شام رسمی پوشیده شد همین.
لازمه یکم تمرین مهمانی رفتم بکنم همه چی یادم رفته.
آقای دوماد فرید می باشد، تسکینی بوده و هست و اولین بار رفته بود شیرینی بخره و تو آسانسور برج آذربایجان دیدمش و بعد فهمیدم از برو بچ خودمونه.
هی روزگاررررررررررررررررررررررررررر ....





shit...
ما را در سایت shit دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5boosmahi6 بازدید : 135 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:42